من سالها است که چند صنف درسی برای دختران مظلوم قریه خود در یکی از ولسوالیهای دور دست کشور ایجاد کرده و در یکی از شهرهای بزرگ کشور یک مکتب خصوصی دارم، دختران قریه من که من در آن تولد و بزرگ شدهام سالها است که از طرف طالبان از حق تعلیم محروم گردیده بودند و من در مقابل آنها وجدانا احساس خجالت و شرمساری میکردم تا بلاخره به بسیار زحمت چند صنف درسی را به مصرف خود برای آنها ایجاد و از دوستان و اقاربم کتابهای کهنه مکتب جمع آوری وبه قریه ارسال میکردم و یک کمی پول را نیز به چند معلم میپرداختم، همچنان چندین سال میشد که منتقد سیاستها و اعمال دولت و طالبان بودم بعد از تصرف افغانستان توسط طالبان، و مسدود ساختن دروازههای مکاتب به روی دختران من چند نوشته انتقادی در ماه فبروی سال ۲۰۲۲ میلادی را نوشته و در صفحه فیسبوک خود نشر کردم، بعد از نشر آن یکی از دوستانم برایم گفت که وی از یک مرجع که نخواست نامش افشا گردد خبر شده که نیروهای طالبان قصد دارند من را دستگیر و زندانی نمایند، من از شهر به قریه فرار کردم.
در قریه نیز نیروهای طالبان از مرکز ولسوالی ما غرض دستگیری من آمدند و من خود را پنهان و دوباره به شهر فرار کردم. بعد از چند روز در اوایل ماه آپریل سال ۲۰۲۲ میلادی فکر کردم که دیگر طالبان در جستجو دستگیری من نیستند و به مکتب خصوصی خود رفتم، من در مکتب بودم که طالبان مسلح به مکتب من یورش آورده و من را دستگیری کردند و در جریان دستگیری علاوه بر اینکه من را لت کوب می کردند برایم زیاد فحش میدادند. من فکر میکنم آنها من را به یکی از نظارتخانههای ریاست استخبارت بردند و من را متهم ساختند که تو به اشاره خارجیها از اوامر رهبری طالبان سرپیچی وعلیه نظام طالبان تبلیغات زهرآگین میکنی و باید جزای اعمالت را ببینی، آنها من را به زمین خواباندند و چندین چوب و کیبل برق را آورده و من را به شکل وحشیانه لت و کوب کردند تا اینکه زیر لت و کوب بیهوش شدم زمانیکه به هوش آمدم آنها که یک تعداد شان خنده میکردند، باز من را لت و کوب نموده و برایم گفتند که جزای تبلیغ علیه امارت اسلامی را دیدی؟
هرچی عذر و زاری کردم و میخواستم صحبت کنم به من فرصت صحبت نمیدادند و در یک اطاق تاریک به مدت ۱۰ روز زندانی و تحت شکنجه و فشار قرار داشتم تا بلاخره بعد از ۱۴ شب مسولین زندان استخبارات طالبان از من ضمانت کتبی گرفتند که دیگر علیه آنها هیچ انتقاد فیسبوکی نکرده و چیزی که به من رخ داده در مورد آن به هیچ کس چیزی نگویم، آنها در ۱۵ روز زندان و شکنجه از لحاظ روانی و روحی سخت به من صدمه رساندند، و از آن زمان از انسان وانسانیت دلم سرد شده و هر لحظه فکر میکنم که شاید دوباره دستگیر وشکنجه شوم.